متنی که در ادامه میآید از منظر نویسنده، متنِ فیلمی مستند است. شاید چندان به متون این چنینی شباهتی نداشته باشد، و البته واجد تفاوتهایی حتماً هست. متن، هماهنگ با موسیقی یکهی نینوا اثر یگانهی استاد حسین علیزاده نوشته شده و البته بیش از استنادات تاریخی یا مواردی این چنینی به واگویههای دل نویسنده میماند که البته این از منظر نویسنده نه یک ایراد که امتیازی بزرگ است. نگارنده امید دارد در دست یافتن به ادبیاتی نمونه اگر به مقصد نرسیده، نزدیک شده باشد.
با امید به قبولی در درگاه خداوند متعال و پیشگاه اباعبدالله الحسین.
در سیاهی:
فردوس: من، فردوس، شهریام ایستادهی هزارساله بر اِستانهی کویر. گریانِ سالیان در غمِ غروبِ خورشیدِ نجات و میبالم بر مردمانِ کویرینژادم که هرسالهی ســال، هدایت را سوگوارند و پـاکـان بیبـاک را غمناک. میبالم بر سلامتِ سلام ایـن مردم، بر صلابتِ سلام این مردم بر محرم، میبالم بر این محرم.
موسیقی آغاز می شود،حالا و در تصویر:
یکی از مردم: فردوسِ دروازهیِ کویر، آغاز خشک و داغ و سراب، شاید این گرمای کویران توسـت که سوزانِ تفـدارِ گرمـای آن دیــارِ غـدار را، یـادگـارِ ماندگارِ چشمانِ نمناک و دلهای غمگین ما کرده.
فردوس: اذهان سرخ شما!
باز یکی از مردم: ...و اذهـانِ تشنه از جغرافیـای کمآب و بیرونـق ایـن خـطّْـه
ادامه مطلب...